رفتارهای اجتماعی در مباحث جامعه شناسی طیف وسیع و گسترده ای دارد که یکی از ابعاد آن بی تفاوتی اجتماعی است و حالا نقطه مقابل این مفهوم، همدلی نام دارد که مشخصات آن نوع دوستی، مشارکت اجتماعی، کمکها و حمایت های انسان دوستانه، از خودگذشتگی و توجه به اتفاقاتی است که در پیرامون رخ می دهد.
اما تعریف بی تفاوتی اجتماعی به نوعی در ترجمه واژه انگلیسی “Apathy” به بی علاقگی، خون سردی، بی احساسی، بی دردی، بی قیدی اجتماعی، دل مردگی و بی تفاوتی گفته می شود و به احساس جدایی ذهنی (شناختی) و عینی (کنشی) بین فرد با نهادها و ساختارهای اجتماعی نظیر سیاست، خانواده و مذهب برمی گردد و یا می توان آن را به امتناع یا مخالفت در انجام تکالیف یا حقوق اجتماعی بر شمرد.
وضعیت بی تفاوتی این طرز تفکر را در انسان ایجاد می کند که انجام دادن هر عملی در زندگی فاقد اثرگذاری است و نتایجی در بر نخواهد داشت و به نوعی بیهودگی و همچنین یاس و ناامیدی در این وضعیت دیده می شود.
به طور کلی در بی تفاوتی اجتماعی، انسان ها آگاهانه از لحاظ نگرشی و رفتاری به مشارکت های نوع دوستانه، مسوولیت های اجتماعی و دیگر کنش های فعال مدنی، بی علاقه و بی اعتنا می شوند که این موضوع ابعاد و پیامدهای مختلف و گسترده ای نیز به دنبال دارد.
زمانی که بی تفاوتی در بین افراد جامعه رسوخ کند، رفتارهایی نظیر نداشتن تمایل به دخالت در درگیری های خیابانی، یاری نرساندن به مستمندان، همیاری نکردن با آسیب دیدگان، پیگیر نبودن مشکلات همسایگی، شرکت نکردن در انجمن ها یا سازمان های مردم نهاد، تمایل نداشتن به کنش فعالانه و اعتراضی در مقابل مسایل جامعه و پیگیری و مشارکت در اهداف و پیشرفت های کلان جامعه مشاهده می شود.
دلایل به وجود آمدن بی تفاوتی اجتماعی در جامعه امروز
تعامل انسان با همنوعان و جهان پیرامون خود لازمه به وجود آمدن یک زندگی اجتماعی است، اما تحولات جهانی و دگرگونیهایی که در دنیای مدرن امروز به وجود آمد، باعث شد رفتار مبتنی بر همکاری، تعاون، نوع دوستی، دگرخواهی و انجام کنش های سیاسی و فرهنگی مورد شک و شبهه قرار گیرد.
انسان مدرن که گرفتار بازی با کلماتی همچون سکولاریسم (جدایی دین از عرصه اجتماعی)، اومانیسم (منفعت طلبی انسان)، لیبرالیسم (آزادی در عرصه اجتماع) و دیگر ایسمهای جدیدالورود است، مقوله “بی تفاوتی” را در خود درونی می کند تا به بی توجهی در سطح وسیع تری دست یابد.
جامعه ایرانی در دهه های گذشته که با انواع مشکلات و حوادث طبیعی و غیرطبیعی درگیر شد، اما در عرصه اجتماعی فعال و روحیه مشارکت جویانه خود را حفظ کرده بود که با این حال، جامعه جهانی تاثیر خود را بر آن گذاشت و دچار مساله بی تفاوتی شد به طوری که برخی معتقدند ایرانی ها در عرصه خانوادگی و قبیله ای مشارکت جو هستند، اما در عرصه شهری و مدنی خودخواهانه عمل می کنند و برخی دیگر اعتقاد دارند روح فردگرایی در آن ها باعث سرگرم شدن فرد در زندگی روزمره خود می شود و فقط در موقع بحرانی به حمایت و همدردی می شتابند.
ماهیت فردگرایی در دنیای مدرن
فردگرایی به معنای یک تفکر خودخواهانه و منفعت طلبانه و به حداکثررسانی سود شخصی در جهان مدرن تعبیر میشود و بشر را در مسیر انسان محوری و دنیاگرایی قرار میدهد، تا جایی که این روند وضعتی آنومیکی (بی هنجاری) را ایجاد خواهد کرد که اگر الگوهای هنجاری و ارزشی مناسبی وجود نداشته باشد، بی انگیزگی و از هم گسیختگی را ایجاد خواهد کرد.
به اعتقاد تونیس (فردیناند تونیس، فیلسوف و جامعه شناس آلمانی) پیوندهای عاطفی میان مردم در انتقال از اجتماع به جامعه، دستخوش تغییراتی شد و در روابط گمینشافت (اجتماع)، تحلیل روابط مبتنی بر هزینه و پاداش برای پیوندهای عاطفی همراه با درگیری های اجتماعی و تعاون وجود نداشت و در این جامعه کمک به دیگران بدون انتظار پاداش بود و سود و ضرر جمع و اطرافیان، سود و ضرر خود آنها محسوب میشد.
اما در گزلشافت (جامعه) عقلانیت و تحلیل های حساب گری و فردگرایی فراتر و نتیجه امور برای افراد حتما با پاداش همراه شد و فردگرایی خطر انحطاط جامعه را فراهم کرد.
بی هنجاری از مسایل و شاخصه های جوامع در حال گذر و از هم گسیختگی اجتماعی ناشی از فردگرایی در دنیای مدرن است که موجب ایجاد مسایل متنوعی در این عصر می شود و وقتی الگو و قواعد اجتماعی ضعیف باشد فرد از اجتماع می گریزد و به فردگرایی رو می آورد.
نابسامانی آنجاست که الگوهای سنتی با الگوهای مدرن همخوانی نداشته باشد که در این وضعیت تمام الگوها و قواعد سنتی و مدرن کنار یکدیگر قرار می گیرند که یا در تعامل و یا در تضاد یکدیگر هستند.
بیگانگی تنیده شده در جهان صنعتی
بیگانگی به عنوان یک الگو در زندگی روزمره انسان مدرن موجب بی احساسی، بی رغبتی، بی اهمیتی، بی اعتمادی و پوچی می شود و انسان را از اجتماع و ارتباط با همنوعان خود دور می کند و این مهم ترین عاملی است که بی تفاوتی انسان با جهان پیرامون را تقویت و انگیزه مشارکت در امور جامعه را از وی می گیرد.
بیگانه شدن به عنوان یک مساله اجتماعی می تواند کنش های اجتماعی را به چالش بکشد و جامعه مدنی و دمکراسی را کم کم از بین ببرد و دامنگیر همه جوامع در سطوح مختلف باشد.
کلام آخر:
بی تفاوتی در جامعه با اینکه به عنوان یک آفت عمل میکند و موجب فروپاشی اخلاق اجتماعی، افول سلامت و توسعه اجتماعی، تضعیف دمکراسی، جامعه مدنی، گسیختگی، آشفتگی و انحطاط اجتماعی می شود اما در مقایسه با دیگر مسایل اجتماعی بسیار محسوس و غیرقابل مشاهده است که ضروری است با جامعه پذیری، بازخوانی مفاهیم دینی، نهادگرایی و اعتماد سازی با این مساله پنهان مقابله کرد.
- نویسنده : رضا اکبری
- منبع خبر : خبرگزاری ایرنا