ماجرای شنیدنی شفای نوجوان محمودآبادی
ماجرای شنیدنی شفای نوجوان محمودآبادی
محمودآبادآنلاین: رضا تورانی نوجوان ۱۴ ساله ای که پزشکان جوابش کرده بودند و توان راه رفتن نداشت و به فضل امام مهربانی ها، امام رضا (ع) و با حضور خدام رضوی در زیرسایه خورشید شفا یافته است.

عطر خوش حرم آقا علی بن موسی الرضا (ع) در اتاق کوچک خانواده تورانی پیچیده بود، پدر و مادر رضا با خوش رویی از ما دعوت کردند، ورود به خانه کوچک اما گرمشان حس و حال عجیبی داشت، گوشه اتاق کنار پنجره طوری ایستاده بود که نور آفتاب مانع دیدن درست من از زاویه صورتش می‌شد.

همان‌طور که روی پاشنه در ورودی ایستاده بودم با صدای مادربزرگ مهربانی که با رویی باز مرا در آغوش کشید و دعوت به داخل کرد، حواسم جمع اطراف شد، رضا تورانی شفایافته امام رضا (ع) به سمتم آمد و با سلام و علیک و همراهی پدر و مادر راهنمایی کرد تا در گوشه‌ای بنشینم.

حال و هوای میزبان با چشمانی پر از ذوق و شور شفای فرزند من را مجاب کرد تا بدون مقدمه با آقا رضا گفت‌وگو را آغاز کنم؛ رضا تورانی ۱۴ ساله و ساکن محمودآباد است، او نام پدربزرگش را به یادگار دارد که در سال‌های جوانی از امام هشتم شفای بیماری خود را گرفته بود.

وی در گفت‌وگو با خبرنگار مهر در پاسخ به اینکه حسش در آن لحظه چه بود، می‌گوید: سال گذشته در دهه کرامت وقتی مهمان منزل پدربزرگ بودم پرچم آقا علی بن موسی الرضا (ع) را به آنجا آورده بودند. ادامه داد: به‌واسطه یکی از دوستانمان خادمیاران رضوی با پرچم متبرک راهی منزل ما شدند، در آن زمان من توان حرکت نداشتم، از دست‌هایم برای حرکت استفاده می‌کردم و در آن روز دایی ام من را برای آوردن به کنار خادمیاران بغل کرده بود.

ماجرای شنیدنی شفای نوجوان محمودآبادی/رضا مرید امام رضا(ع) هستم

وی گفت: یک سالی می‌شد که درگیر ناتوانی حرکت شده بودم و باعث شد از دوستانم خجالت بکشم و فاصله بگیرم، علت را نمی‌داستم و مدام می‌گفتم می‌شود روزی دوباره بدوم و فوتبال بازی کنم.

یک سالی می‌شد که درگیر ناتوانی حرکت شده بودم و باعث شد از دوستانم خجالت بکشم و فاصله بگیرم، علت را نمی‌داستم و مدام می‌گفتم می‌شود روزی دوباره بدوم و فوتبال بازی کنم

تورانی با اشاره به اینکه اصلاً در مورد بیماریم اطلاعاتی نداشتم، تصریح کرد: پدر و مادر مدام مرا نزد پزشک‌های مختلف می‌بردند تهران، مازندران اما فقط خستگی راه بود و نتیجه‌ای حاصل نشد و هر روز وضعیت بدتر از روز قبل.

رضا بوی پرچم امام رضا (ع) را آرامش خود در آن لحظه دانست و افزود: خادمیار رضوی وارد سالن که شد مستقیم به سمتم آمد و پرچم را به صورت کامل روی سرم انداخت، دیگر چیزی نفهمیدم صورتم خیس شد و از گریه هق هق می‌کردم و صدای گریه خانواده‌ام را می‌شنیدم.

وی گفت: بعد از رفتن مهمانان عصری حس خوبی داشتم آن قدر سبک که به مادرم گفتم دلم می‌خواهد بدوم و همان شد شروع حرکت‌های کم کم من روی پاهایم که خوشحالی را به صورت پدر و مادرم برگرداند.

تورانی با بیان اینکه در آن لحظه استرسی نداشتم و توکل به خدا و امام رضا (ع) کرده بودم، یادآور شد: از امام رضا می‌خواهم همه بیماران رو شفا بدهد و زیر سایه پرچمش من و خانواده‌ام سلامت باشیم چراکه چیزی بالاتر از سلامتی نیست.

ناتوانی برای بازی کردن رضا تمام دل نگرانی من بود

پدر رضا که پرستار بخش آی سی یو بیمارستان شهدای محمودآباد است در خصوص وضعیت عمومی فرزندش در گفت‌وگو با خبرنگار مهر می‌گوید: روزهای اول بیماری فکر می‌کردم رضا ادای راه نرفتن و افتادن در می‌آورد اما بعد مدت کوتاهی متوجه شدیم شوخی نیست.

ماجرای شنیدنی شفای نوجوان محمودآبادی/رضا مرید امام رضا(ع) هستم

وی ادامه داد: اطرافیان و همسایه‌ها مدام به ما می‌گفتند که چرا رضا این طور راه می‌رود و بعد از مدتی توان راه رفتن نداشت و دل شوره ما بیشتر شد؛ دکتر رفتن‎‌ها و داروهای تقویتی هیچ نتیجه‌ای نداشت و خود علت نا امیدی بیشتر بود.

پدر رضا گفت: اردیبهشت ۱۴۰۰ زمان شروع درمان‌های پشت هم بود، پزشکان همگی علت بیماری را نامعلوم می‌دانستند و امکان درمان را محدود و روزهای آخر گفتند که هیچ درمانی ندارد.

پدر رضا اظهار داشت: پزشکان در یک دوره درمانی پیشنهاد پیوند مایع نخاعی از خواهر رضا را به ما دادند و علت ناتوانی حرکت او را درگیری عصبی دانستند.

وی خاطرنشان کرد: در دوران درمانی بودیم که راهی ییلاق شدیم و آنجا این اتفاق مهم افتاد؛ بعد از آن به پزشک معالج مراجعه کردیم که دکتر در کمال ناباروری گفت رضا خوب شده و می‌توانید بروید.

تورانی تصریح کرد: نوار عصب رضا بعد از عنایت امام هشتم کلاً تغییر کرد؛ بعد از هر دوره مراجعه پزشکان اعلام می‌کردند که هیچ راه درمانی نیست و داروهای ویتامین فقط تجویز می‌شد.

صدای دعای خاص امام رضا (ع) در خانه پیچیده بود؛ بوی عطر حرم فضا رو پر کرد و دیگر نمی‌توانستیم جلوی گریه خودم رو بگیرم

پدر رضا در ادامه از آن لحظاتی می‌گوید که عنایت آقا علی بن موسی الرضا (ع) شامل حال فرزندش شد: صدای دعای خاص امام رضا (ع) در خانه پیچیده بود؛ بوی عطر حرم فضا رو پر کرد و دیگر نمی‌توانستیم جلوی گریه خودم رو بگیرم چراکه تنها کسی که شرایط بد را می‌دانست من بودم.

وی گفت: عنایت آقا زیاد بود و کلمه در وصف آن حال کم؛ امیدوارم تمام بیماران شفا پیدا کنند.

مادر رضا در بین گریه‌های بی‌امانش در گفت‌وگو با خبرنگار مهر می‌گوید: رضا حالا مدرسه می‌رود؛ فوتبال بازی می‌کند؛ آرامش دارد و درد نمی‌کشد.

وی از خستگی روند درمانی و نا امید نشدن خود گفت: ذره ذره آب شدن فرزندم و اینکه دیگر آن شادابی گذشته را ندارد بسیار سخت بود اما تلاش کردم حال بدم به رضا منتقل نشود چراکه او خود گوشه‌گیر شده بود.

وی افزود: در کل روند درمان من اطلاعی نداشتم که به همسرم گفته شد فرزند شما درمان نمی‌شود و امیدی نداشته باشید بعد از خوب شدن کامل رضا از اطرافیان و همسرم شنیدم.

مادر رضا اظهار داشت: بعد از آنکه پرچم را از سر پسرم برداشتند صورتش از اشک خیس شده بود اما می‌گفت احساس سبکی می‌کنم؛ مهمان‌ها رفتند و از همان لحظات قوت پاهای رضا برگشت.

ماجرای شنیدنی شفای نوجوان محمودآبادی/رضا مرید امام رضا(ع) هستم

خانم تورانی در پایان گفت: ضامن آهو ضامن سلامتی پسرم شد و امیدوارم هیچ مادری شاهد بیماری فرزند خود نباشد. بنای خیر توسط معلم رضا رقم خورد

توکلی معلم آقا رضا که باعث شد تا نهایتاً پرچم اما هشتم راهی منزل آن‌ها شود، در گفت‌وگو با مهر اظهار داشت: پدرم خادمیار حرم هستند و سال گذشته از ایشان خواستم تا در مراسم دهه کرامت در محمودآباد حضور داشته باشند و ارادت قلبی ایشان بنای حضور را در مراسم فراهم کرد.

وی تصریح کرد: پایان مراسم بدون هیچ پیش زمینه‌ای با حاج آقا هاشمی‌نسب مسئول دفتر خادمیاران محمودآباد در تعارفات بین پدر و خودمان گفتیم که آمدن شما را پس می‌دهیم و در نهایت تصمیم بر آن شد تا با پرچم متبرک راهی ییلاق شویم.

معلم رضا گفت: آن لحظه اصلاً به فکر رضا نبودم تنها خواستم تا در دهه کرامت مردم ییلاق ما فیضی از این پرچم متبرک ببرند؛ یک روز جلوتر از خادمیاران راهی شدم تا مقدمات حضور را فراهم کنم.

توکلی افزود: صبح روز مراسم از پنجره اتاق دیدم بچه‌ای با کمک از دو دست خود از کوه بالا می‌رود؛ آقا رضا را نشناختم وقتی از مادرم پرسیدم او کیست تازه متوجه حال بد او شدم.

وی خاطرنشان کرد: بلافاصله بعد از ورود خادمیاران اعلام کردم که فرزندی داریم که به شدت درگیر بیماری شده و خادمیاران نیز بدون معطلی و بدون استراحت راهی منزل آن‌ها شدند.

معلم رضا در خصوص حال وهوای آن لحظه گفت: همه گریه می‌کردند و رضا از شدت گریه هق هق می‌کرد؛ پرچم متبرک بر سر آقا رضا گذاشته شد که همان لحظه صدای اذان در فضا طنین انداخت؛ آن لحظه را برای تمام بیماران حاجتم دعا کردیم.

کاروان زیرسایه خورشید در دهه کرامت ۲۰۰ برنامه در مازندران اجرا می‌کنند و شکی نیست به فضل امام مهربانی‌ها، رضاهای دیگری نیز به لطف امام مهربانی‌ها، شفایابند.

  • نویسنده : بهناز مقدس
  • منبع خبر : خبرگزاری مهر مازندران