زنده یاد الهام اسلامی شاعر مرحوم محمودآبادی
زنده یاد الهام اسلامی شاعر مرحوم محمودآبادی
محمودآباد آنلاین : به منظور معرفی شاعران و نویسندگان توانمند محمودآبادی در نظر گرفتیم یک شنبه های ادبی را راه اندازی نمائیم و در اولین بخش ستون ادبى محمودآباد آنلاين شما را با شاعری با احساس و توانمند و متاسفانه از دست رفته مان سركار خانم "الهام اسلامى" آشنا خواهیم کرد.

سرویس ادبى محمودآباد آنلاین را با معرفى بانوی شاعر با احساس و توانمند و متاسفانه از دست رفته مان الهام اسلامى آغاز مى کنیم.

الهام اسلامى کشاورز زاده اى بود که در تاریخ ١٣۶٢/٠٣/١١ در روستاى “آهى محله” یکى از محله هاى “چهارمحل” متولد شد.

فرزند آخر خانواده بود و علاوه بر درسخوان بودن شعر گفتن را هم از دوران راهنمایى آغاز کرد.

الهام اسلامی در دوره راهنمایی و دبیرستان، بیشتر شعرهایی به زبان محلی سروده است. طبیعت در شعرهای این شاعره جوان، بیش‌ترین سهم را دارد و نشان می‌دهد که او چقدر دلبسته طبیعت زیبای سرزمین سرسبز و حاصلخیزش بوده است. او هیچ وقت پنهان نمی‌کند که به کدام شهر و روستا تعلق دارد.

از همان دوران در جلسات هفتگى انجمن شعر محمودآباد هم حضور پیدا مى کرد؛ اما با قبولى اش در مدرسه ى نمونه دولتى نکا کم کم حضورش در انجمن هاى سطح استان بیشتر شد و از همنشینى با شاعران خوب استان تجارب بسیارى کسب کرد؛ اما هیچ یک از این ها پاسخ گوى روح لطیف و بلند پرواز او نبود. با قبولی در رشته زبان و ادبیات فرانسه راهی تهران و دانشگاه علامه طباطبایی می‌شود.

فقط یک ترم زبان فرانسه خوانده که با “غلامرضا بروسان” شاعر توانمند خراسانى آشنا مى شود و او را به همسری برمی‌گزیند و پس از چند ماه، چمدان زندگی را به قصد زندگی در مشهد می بندد. پس از آن دست از زبان فرانسه می‌کشد و با تغییر رشته، تحصیلات عالی خود را در مشهد و در رشته مترجمی زبان انگلیسی دنبال می‌کند.

الهام اسلامی، ۲۸ ساله با کتاب «دنیا از ما چشم برنمی‌دارد»، نامزد دومین دوره جایزه شعر زنان خورشید شده بود. او نامزد سومین دوره جایزه کتاب سال شعر جوان نیز شده بود.

علاوه بر کتاب “دنیا چشم از ما بر نمى دارد” و چند نثر پراکنده، مجموعه شعر “تو درخت لیمو، من درخت سپیده دم” نیز از این شاعر عزیز به چاپ رسیده است.

و در پایان الهام اسلامى گرانقدر در تاریخ ١٣٩٠/٠٩/١۴ هنگامى که به همراه همسرش و ماحصل زندگى مشترک ٨ ساله شان “لیلا” راهى دیار خود بود دچار سانحه رانندگى شده و با همسر و فرزند نازنینش به ناگهان از میان ما کوچ مى کنند و قبرستان روستاى آهى محله آرامگاه ابدى او و دختر دلبندش مى‌شود.

 

چند مصراع از سروده های این بانوی شاعر را در زیر بخوانید:

من ماهى ام

نهنگم

نهنگ دریا را روشن مى کند

دوست دارم به روزهاى خوبم برگردم

به روزهایى که خورشید در آن روشن بود

و نور به خانه هاى کاه گِلى مى چسبید

به عصرهاى سرد

که گوسفندها

گلّه ى مِه را با خود به خانه مى آورند.

  • نویسنده : آذین آزادی
  • منبع خبر : محمودآباد آنلاین